جدول جو
جدول جو

معنی مردم سالار - جستجوی لغت در جدول جو

مردم سالار
دموکرات
تصویری از مردم سالار
تصویر مردم سالار
فرهنگ واژه فارسی سره
مردم سالار
دموکرات، دموکرات منش
متضاد: مستبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردم سار
تصویر مردم سار
دارای خصلت انسانی، برای مثال همچنین در سرای حکمت و شرع / آدمی سیر باش و مردم سار (سنائی۲ - ۱۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میده سالار
تصویر میده سالار
نانوا، نان پز
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ / مِ دِ)
خوانسالار، نانوا و نان پز. (ناظم الاطباء). نان پز و ناظر و طباخ. (از آنندراج) (انجمن آرا). شخصی را گویند که نان می پزد. (آنندراج) (برهان). نان پز را گویند. (فرهنگ جهانگیری) :
آفاق را از جرم خور هم قرص وهم آتش نگر
هم مطبخ و هم خوان زر هم میده سالار آمده.
خاقانی.
و رجوع به میده شود
لغت نامه دهخدا
سالار، گرد ابن میرانشاه از امرای قرن هفتم بسال 658 هجری قمری بدست پهلوان محمد نهی از امرای ملک شمس الدین کرت کشته شد، سالار نبیره، و پدرش میرانشاه داماد ملک شاهنشاه امیرمحلی شهر مستنک از توابع گرمسیر مکران بودند، رجوع به تاریخ نامه هرات سیف هروی ص 257- 264 و روضات الجنات اسفزاری ص 412 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ)
آن که دارای صورت و قیافۀ انسان است، آن که دارای صورت و قیافۀ انسان واقعی است. مردمی سیرت. مردم خصال. آدمی سیرت:
همچنین در سرای حکمت و شرع
آدمی سیر باش و مردم سار.
سنائی
لغت نامه دهخدا
رئیس میده پزان، خوان سالار: آفاق را از جرم خود هم قرص و هم آتش نگر هم مطبخی هم خوان زرهم میده سالارآمده. (خاقانی)، کسی که نان میده پزد، نانوا نان پز
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای صورت وقیافه انسان است، آنکه دارای روش انسان واقعی است: همچنین در سرای حکمت و شرع آدمی سیر باش و مردم سار. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردم سالاری
تصویر مردم سالاری
حکومت مردم بر مردم، حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب می شوند، دموکراسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مردم سالاری
تصویر مردم سالاری
دموکراسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مردم سالارانه
تصویر مردم سالارانه
دموکراتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
دموکراسی
متضاد: استبداد
فرهنگ واژه مترادف متضاد